كاش زندگي… از اخر به اول بود…!
پير بدنيا مي امديم…
انگاه در رخداد عشق جوان ميشديم و در
نيمه شبي با نوازشهاي مادر ارام ميمرديم.
ك
شاديتون حاصل اين وبه
كاش زندگي… از اخر به اول بود…!
پير بدنيا مي امديم…
انگاه در رخداد عشق جوان ميشديم و در
نيمه شبي با نوازشهاي مادر ارام ميمرديم.
ك
چرا نگفتم
به بودنش تكيه كرده ام
به اينكه اگر برود
زمين لرزه
از شانه هاي من شروع مي شود
دمش گرم باران را مي گويم…
به شانه ام زد و گفت برو امروز من به جايت ميبارم